۱۳۸۸/۱۱/۰۵

بابا منتظری و فرزندانش ؛ ابراهیم نبوی




بابا منتظری و فرزندانش ؛ ابراهیم نبوی
نوه های آیت الله منتظری دستگیر شدند، وی که قبلا پدرش به جرم دفاع از پسرش، خودش به جرم اعتقاداتش، پسرش به جرم اینکه پسرش بوده، دامادش بخاطر اینکه داماد او بودند، به زندان رفتند، نوه هایش هم که در محاصره به دنیا آمده و زندگی می کردند، زندانی تر شدند. قوه قضائیه اعلام کرد که منتظر است تا نوه های آیت الله منتظری بچه دار شوند تا نتیجه وی را هم دستگیر کنند. به گفتگوی تلفنی نوه آیت الله منتظری با دوست تلفنی اش توجه کنید محمد علی منتظری: خوبی؟ ببخشید چند روز تلفن نزدم
دوست محمد علی: خواهش می کنم، تو چرا نمی آی همدیگه رو ببینیم؟
محمد علی منتظری: نمی تونم، اجازه ندارم از خونه بیام بیرون.
دوست محمد علی: چرا، بابات اجازه نمی ده؟
محمد علی منتظری: نه، بابامم حق نداره از خونه بره بیرون.
دوست محمد علی: چرا؟ حتما بابا بزرگت به بابات اجازه نمی ده.
محمد علی منتظری: نه بابا، بابا بزرگم هم حق نداره از خونه بره بیرون.
دوست محمد علی: خوب، به پلیس خبر بدین، بیاد آزادتون کنه.
محمد علی منتظری: پلیس خودش ما رو زندونی کرده.
دوست محمد علی: عجب خانواده جالبی هستین، عموت کجاست؟
محمد علی منتظری: عموم توی انفجار شهید شده، سی سال قبل.
دوست محمد علی: توی انفجار؟ مگه شغل بابات چیه؟
محمد علی منتظری: بابام رئیس دفتر باباشه.
دوست محمد علی: یعنی چی؟ بابات که نمی تونه بره بیرون دفترش کجاست؟
محمد علی منتظری: دفترش توی خونه مونه. 
دوست محمد علی: بذار ببینم، یعنی بابات منشی بابابزرگته؟
محمد علی منتظری: آره.
دوست محمد علی: خب، ببین، تو می تونی از طریق دامادتون بری بیرون.
محمد علی منتظری: نمی تونم، چون دامادمون هم تحت تعقیبه، پارسال زندان بود.
دوست محمد علی: خب از طریق داداش دامادتون برو.
محمد علی منتظری: نمی شه، داداش دامادمون هم اعدام شده.
دوست محمد علی: ببین، تو داری منو سر کار می ذاری، حتما خیالاتی هستی.
محمد علی منتظری: نه، ببین، من باید برم، اطلاعات اومده منو بازداشت کنه...
دوست محمد علی: هه هه هه، اطلاعات؟! دیدی گفتم خیالاتی هستی....
تلفن قطع می شود و دوست محمد علی گوشی در دست می ماند: بووووووووووق!



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر