روایت شهبازی ـ مورخ ـ ازحایری - محله یهودیان شیراز - و . . .
آدرس مطلب
http://secure.bluehost.com/~shahbazi/blog/Archive/8821.htm#Shiraz_Jews_Old_Quarters
خانه حائری در قلب محله کلیمیان شیراز واقع بود. این خانه آباء و اجدادیشان بود. خانهای قدیمی با زیرزمینی بزرگ که سقف آئینهکاری شده داشت و به خانه بزرگان محله شبیه بود نه سکنه عادی. در آغاز بافت محله برایم ناآشنا و مرموز بود ولی بهتدریج با آن، و با کوچه پس کوچههایش، خو گرفتم. اکنون که به گذشته دور سفر میکنم، به یاد میآورم حتی آن زمان نیز برایم عجیب بود که چرا باید خانه یک روحانی مسلمان در دل محله کلیمیان باشد. هیچگاه از حائری نپرسیدم. در سالهای اخیر، به دلیل بازگشت به شیراز، پس از سی سال اقامت در تهران، و آشنایی نزدیک با برخی مسائل، این پرسش به جدّ برایم مطرح شد. [1]
شنبه، 26 دی 1388/ 16 ژانویه 2010، ساعت 11:30 بعد از ظهر
عکسهای حبیبالله شهبازی از تخریب بافت قدیمی شیراز
در پی انتشار یادداشت پیشین، پسرم، حبیبالله شهبازی،* با ایمیل عکسهایی را برایم ارسال نمود که چند ماه پیش گرفته است. این عکسها به روشنی ابعاد فاجعه تخریب بافت قدیمی شهر شیراز را نشان میدهد:

آخرین عکس حبیب الله شهبازی (ادرنه، ترکیه، دی 1388)
* حبیبالله شهبازی در نوجوانی دو بار، در مسابقات «یومیوری شیمبون» ژاپن و «اولنسه کارتونل» بلژیک، نفر اوّل جهان در رشته کاریکاتور شد و مورد علاقه خاص مرحوم کیومرث صابری (گل آقا) بود. بعدها، در زمان مدیریت رضا امیرخانی و علی محبی، گاهی کاریکاتور یا مقاله و ترجمههای او در وبگاه «لوح» منتشر میشد. او ضمن تحصیل در رشته معماری، و تحقیق در حوزه تاریخ باستان و اسطورهشناسی، دو رمان از ماریو پوزو را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است: «آخرین پدرخوانده» [1، 2] و «پدرخوانده». [1]

عکس بالا: محل شهادت آیتالله حاج سید عبدالحسین دستغیب توسط زنی از اعضای فرقه رجوی بهنام گوهر ادب آواز.
فضای خالی که در انتهای کوچه دیده میشود، خانه شهید دستغیب است که کاملاً تخریب شده. محل این حادثه نیز در شرف تخریب است.















جمعه، 25 دی 1388/ 15 ژانویه 2010، ساعت 5 بعد از ظهر
دیدار از محله کلیمیان و بافت قدیمی شیراز
در روزهای اخیر به یاد گذشتههای دور افتادم. سالهایی که در دبیرستان نمازی شیراز درس میخواندم؛ دبیرستانی که در کنار محله کلیمیان شیراز واقع بود. سال 1348 بود. در آن سال با شیخ محیالدین حائری شیرازی آشنا شدم. صبحها، پس از نماز صبح، با دوچرخه از خانهمان، در خیابان فخرآباد، به خانه حائری میرفتم و یک ساعت نزد او درس اخلاق میخواندم. کلاس دو نفره بود. پس از اتمام کلاس من، محمد جواد مظفر میآمد. او نیز در دبیرستان نمازی درس میخواند.
خانه حائری در قلب محله کلیمیان شیراز واقع بود. این خانه آباء و اجدادیشان بود. خانهای قدیمی با زیرزمینی بزرگ که سقف آئینهکاری شده داشت و به خانه بزرگان محله شبیه بود نه سکنه عادی. در آغاز بافت محله برایم ناآشنا و مرموز بود ولی بهتدریج با آن، و با کوچه پس کوچههایش، خو گرفتم. اکنون که به گذشته دور سفر میکنم، به یاد میآورم حتی آن زمان نیز برایم عجیب بود که چرا باید خانه یک روحانی مسلمان در دل محله کلیمیان باشد. هیچگاه از حائری نپرسیدم. در سالهای اخیر، به دلیل بازگشت به شیراز، پس از سی سال اقامت در تهران، و آشنایی نزدیک با برخی مسائل، این پرسش به جدّ برایم مطرح شد. [1]
محله کلیمیان شیراز از زمانی اهمیت یافت که این شهر به پایتخت ایران بدل شد (1180 ق./ 1766 م.) و یهودیانی فراوان، بهویژه از بغداد و بصره، بدانجا مهاجرت کردند. در این باره به تفصیل سخن گفته ام. [2] مینویسند:
«در عصر خان زند نزدیک به دو هزار یهودی در شیراز سکونت داشتند که در محلهای مخصوص به خود زندگی میکردند. این محله به صورت گذرگاهی مسدود (بنبست) در محله میدان شاه بود که تقریباً میتوان گفت در آن حدود به جز یهودیان کس دیگری ساکن نبود و اگر کسی جز یهودیان در آن محدوده تردد مینمود قطعاً برای انجام کاری بوده که تهیه شراب از آن جمله بوده است.» (حمید هاشمی، شیراز: دیدنیترین شهر ایران، تهران: انتشارات فرهنگ و قلم، 1384، ص 90)
حبیب لوی نیز محلههای یهودیان شهرهای ایران را «گتوهای ایران» نامیده؛ بدان معنا که، به سان محلههای یهودیان اروپا (گتوها)، به جز یهودیان کسی در این محلهها ساکن نبود. (حبیب لوی، تاریخ یهود ایران، تهران: کتابفروشی بروخیم، 1339، ج 3، صص 674-681) فسائی محله کلیمیان شیراز را در سال 1301 ق./ 1883 م.، در دوران سلطنت ناصرالدین شاه، مشتمل بر 222 خانه مسکونی و شمار سکنه را 930 مرد و 1040 زن ذکر کرده است. (حاج میرزا حسن حسینی فسائی، فارسنامه ناصری، بهکوشش منصور رستگار فسائی، تهران: امیرکبیر، 1378، ج 2، ص 1134)
شهر قدیمی شیراز به ده محله تقسیم میشد. به پنج محله (اسحاق بیگ، بازار مرغ، بالا کفت، درب شاهزاده و میدان شاه) «محلات حیدری خانه» میگفتند و به پنج محله (درب مسجد، سرباغ، سردزک، سنگ سیاه و لب آب) «نعمتی خانه». محله کلیمیان یازدهمین محله شیراز بود و در جنب محله میدان شاه. [3]

نقشه بافت قدیمی شهر شیراز
زنده شدن خاطرات سالهای دور مرا در هفته گذشته به گشت و گذار در بافت قدیمی شیراز برانگیخت. از محله کلیمیان آغاز کردم و به بازار حاجی و مناطق مجاور شاهچراغ (س) و سپس به دروازه اصفهان رفتم. آنچه دیدم حیرتانگیز بود. تخریب گسترده بافت قدیمی شیراز! به بسیاری از کشورهای جهان سفر کردهام، در هیچ جا تخریب میراث فرهنگی و بافت کهن شهری را چنین بیپروا ندیدهام.
گویی تعمدی در کار است که از «گذشته» چیزی بر جا نماند. بخش عمده بافت قدیمی شیراز محو شده و مابقی آن نیز در معرض نابودی است. پرسوجو کردم. تک و توک، خانههایی را خریدهاند تا حفظ کنند. ولی آیا این خانههای معدود میتواند نمادی از شیراز قدیم باشد؟ کوچه پس کوچهها و بازارچهها و طاقهای قدیمی همه نابود شده، یا در معرض نابودی است؛ و به جای آن پاساژها و خانههای جدید، با سیمایی زشت، سر بر آورده. هیچ طرحی برای حفظ یا بازسازی بافت قدیمی شیراز وجود ندارد. حتی خانه پدری آیتالله سید عبدالحسین دستغیب را، و مکانی را که او در اثر حمله انتحاری به شهادت رسید، تخریب کردهاند!
نمیدانم. گویا تنها انگیزه «پول» است. و شاید کسانی از تاریخ یک ملّت انتقام میگیرند. تخریب بافت قدیمی شیراز در کنار سرقت گسترده و سازمانیافته سنگ قبرهای قدیمی و درهای امامزاده ها و مقابر محترم و تاریخی فارس در دو دهه اخیر، و حتی سرقت قرآن خطی منسوب به حضرت علی (ع) از موزه پارس، [4] و اقدامات دیگر از اینگونه آیا معنادار نیست؟
فرجام بافت قدیمی شیراز را تنها میتوانم «جنایت فرهنگی» بنامم. این کار موجوداتی است از نظر مادی به شدت آزمند و از نظر فرهنگی بسیار حقیر و عقبمانده، و یا شاید به شدت کینه توز.
عکسهای زیر حاصل این گشت و گذار است:

خیابان فرهنگ (روبروی در حیاط دبیرستان نمازی)، کوچهای که از آن وارد محله کلیمیها و خانه حائری شیرازی میشدم. امروزه بهکلی تخریب شده.

شروع محله کلیمیهای شیراز. تخریب شده و تنها نام «محله قدس» بر دیوار یادآور آن است.

مکانی که خانه حائری شیرازی در آن واقع بود. قلب محله کلیمیهای شیراز. از کوچهها و خانههای قدیمی چیزی بر جای نمانده. ساختمان تجاری بزرگی، مشرف بر خیابان طالقانی کنونی، در دست احداث است.

نزدیک خانه پدری حائری. کوچهای که سه کنیسه قدیمی محله کلیمیان شیراز در آن واقع بود. تعریض شده و کنیسهها بازسازی شدهاند. درب سمت راست و دو درب سمت چپ سه کنیسه فوق است.

داخل کنیسه قدیمی معروف به «مسجد نارنجی». این بنا نیز بازسازی شده و تنها بقایایی از کاشیکاریهای قدیمی آن بر جای مانده. همین!

کنیسه فوق به دلیل این دو درخت قدیمی نارنج «مسجد نارنجی» نامیده میشود.

حوالی دروازه اصفهان شیراز. ساختمانهای کهن در شرف تخریب است. بناهای بی هویت جدید نیز نمایان است.

حوالی شاهچراغ (س) و مسجد جامع عتیق و بازار حاجی. بافت قدیمی و خانههای کهن تخریب شده یا در حال تخریب است. عکسهای زیر گویای فاجعه است.





در آهنی خانه جدید است. کاشیکاری قدیمی است. «گشاده باد به دولت همیشه این درگاه». افسوس!

حیاط یکی از خانهها
دوشنبه، 21 دی 1388/ 11 ژانویه 2010، ساعت 11:45 بعد از ظهر
این است فرجام ما؟
ماههاست به هر روزنهای از عقلانیت خیره میشوم شاید گشادهتر شود. ماههاست به «اعتدال» میخوانم شاید گوشی شنوا باشد. این و آن دوست میپرسیدند. میگفتم در انتظار باشیم؛ از سر نجابت دستی پیش آمده، شاید دستی آن را بفشرد.
اینک، با زمزمههایی که آغاز شده، و در روزهای پسین به فریاد و پرخاش بدل خواهد شد، برایم امیدی نمانده. دیروز خاکستری میدیدم؛ اینک سیاه میبینم. واپسین کلام «عینالقضات» را خواندم. [1] از سر بصیرت بود. واقعیتی را میبیند که من نیز، کم و بیش، همان را دیده و هشدار دادهام. دلم را به درد آورد. این است فرجام ما؟
دوشنبه، 21 دی 1388/ 11 ژانویه 2010، ساعت 11:45 بعد از ظهر
نقش اسناد بریتانیا در تحلیل تاریخ ایران
گفتگویی است با سید ابوالحسن مختاباد که در ضمیمه پنجشنبه 17 دی 1388 روزنامه اعتماد منتشر شد. متن کامل را در اینجا بخوانید. [1]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر